ایوان نجف

هر که کمتر بشود بر درشان بیشتر است

هر که کمتر بشود بر درشان بیشتر است

ایوان نجف

فخر است این که در همه ی عمر لحظه ای
جز تو نکرده ایم به کس سجده یا علی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طوس» ثبت شده است

بسم الله

السلام علیک یا وجه الله


فروزم گر دلم سوزد که من فانوس را مانم

برآرم سر من از خاکسترم، ققنوس را مانم


کسى را کاو مرا خواهد بگو باید جگر آرد

که جور هند مى باید کشد، طاووس را مانم


سخن در من نهان است و تو بینى انعکاسش را

چه داند کس ز اسرار دلم، ناقوس را مانم


توانى گر برى نام مرا بر لب مرا دارى

در این زیبا کرامت، دلبر خود، بوس را مانم


ولیکن حفظ کن لب هاى خود را از من اى غافل

که در میخانه جامِ لب پرِ جاسوس را مانم


بسوزى گر مرا در بر بگیرى، شعله ى مکرم

ز من آتش برآید، خرقه ى سالوس را مانم


چه باک از پهلوانان جهان، من رستم خویشم

اگر روس است کوى من، در آن طرطوس را مانم


سگى هم گر زبان آرد برون از بهر تشنیعم

نه من ناپاک خواهم شد که اقیانوس را مانم


نه از خود بلکه از عشق است جایم بر سر افلاک

درونم بقعه ى شمس است، خاک طوس را مانم