ایوان نجف

هر که کمتر بشود بر درشان بیشتر است

هر که کمتر بشود بر درشان بیشتر است

ایوان نجف

فخر است این که در همه ی عمر لحظه ای
جز تو نکرده ایم به کس سجده یا علی

۵ مطلب با موضوع «دلنوشته-خاطره» ثبت شده است

به مادرم می‌گویم که دیگر نمی‌خواهم کار کنم، چون از کارم لذت نمی‌برم، می‌گوید: خیلی‌ها از کارشان لذت نمی‌برند، می‌گویم: احمقند!

اساسا معتقدم کاری که برای انسان لذت نداشته باشد نمی‌تواند او را در مسیر صحیح قرار دهد، و این لذت، یک لذت تماما انسانی است، از جنس فهم، از جنس یادگیری، از جنس رشد..

مادرم معتقد است چون کسی که برایش کار می‌کنم با ما رابطه فامیلی دارد، من حق ندارم که کارم را تعطیل کنم، چون زشت است! نظرم در مورد کسانی که کار را وارد مسائل خانوادگی می‌کنند هم همان است که در مورد کسانی که از کارشان لذت نمی‌برند است.

به برچسب بی‌مسئولیت بودن می‌زند، نمی‌دانم شاید می‌خواهد به هر طریقی که شده مرا وادار کند که کار را ادامه دهم، شاید به خاطر ترس از تیره‌تر شدن روابط تاریک خانوادگی..

بهش می‌گویم: وقتم دارد تلف می‌شود، می‌گوید: مگر در مواقع دیگر هسته اتم می‌شکافی؟ شاید من اشتباه می‌کنم اما به نظرم اگر هیچ‌ کاری انجام ندهم بهتر از این است که کاری را انجام بدهم که دوست ندارم و برایش اضطراب داشته باشم..

گاهی شجاعتی لازم است..


پ.ن:
کاش روزی همه بفهمند که اگر کار درست را انجام دهند نگرانی برای معاش بی‌معنی خواهد بود

بسم الله الرحمن الرحیم


برای کسی که اندوهی دارد و کسی را ندارد که آن را با او در میان بگذارد چاهی لازم است که گاهی سر در آن برده و آهی کشد، اشکی بریزد...


در زمانه ای که چنین چاهی نیست، مردم درد خود را در فضای مجازی فریاد می زنند تا شاید پاسخگویی پیدا شود، البته عده ای پاسخگو را می شناسند و چون به دلیلی نمی توانند با او سخن بگویند درد خود را جایی جار می زنند که همه ببینند: عکس پروفایل!

 به قول فاضل نظری: که آن چه در سر من نیست بیم رسوایی است


نظر دوستم، سینا را بخوانید:

http://mabusin.blog.ir/1396/03/14/cyberic_moan


البته این ها جدای از کسانی هستند که برای دلبری چنین عکس هایی می گذارند، عده ای هم هستند که می خواهند خود را در عکس های پروفایلشان معرفی کنند.


در کل عکس پروفایل مسئله جالب توجهی است، عکس پروفایل نوعی معرفی خود است، که من کیستم؟ این نشان می تواند به انسان کمک کند تا حرکتی را در فضای مجازی رقم بزند، به نوعی خود و مکتب خود را مشخص کرده و آن را فریاد بزند، برای همین است که می بینیم برخی عکس هایی می گذارند از رهبری، مرجعشان، شهدا، مکان های تاریخی و یا حرم ائمه و یا مظاهری خلاف این ها، زیرا نماد است که انسان را به یاد حقیقت می اندازد، چه آن حقیقت مثبت باشد، چه منفی!


برای بیشتر فهمیدن این موضوع می توان به گذاشتن عکس آتش نشانان شهید فاجعه پلاسکو اشاره کرد، این یک حرکت مردمی است برای نشان دادن یک درد، یک ارزش، یک فکر، یک شجاعت و یک زندگی...

عکس های دیگر هم همین گونه هستند با این تفاوت که زمانی بیشتر می مانند و خود را داد می زنند...


البته برخی عکس ها از این جنبه که می تواند بر انسان تاثیر بگذارند هم قابل تاملند، درست است این تاثیر شاید در کمتر مواردی به زیر و زبر شدن انسان ها بینجامد اما در همان حد تاثیرگذاری اندک خود که برای لحظاتی به انسان حالی خوش دست بدهد و او را به یاد حقیقتی بیندازد و یا تذکری برای او باشد، بد نیست!


آن موردی که اشاره کردم، یعنی تذکر و فریاد این که من که هستم و هدفم چیست و معبودم کیست، برای انسان های مذهبی می تواند ارزشی مضاعف داشته باشد، مگر نه این که خداوند در کتاب خویش فرموده:


وَقُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَىٰ عَالِمِ الْغَیْبِ وَالشَّهَادَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ

ﻭ ﺑﮕﻮ : ﻋﻤﻞ ﻛﻨﻴﺪ ﻳﻘﻴﻨﺎ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺵ ﻭ ﻣﻮﻣﻨﺎﻥ ﺍﻋﻤﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻰ  ﺑﻴﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺩﻯ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺩﺍﻧﺎﻯ ﻧﻬﺎﻥ ﻭ ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺑﺎﺯﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﻣﻰ  ﺷﻮﻳﺪ ، ﭘﺲ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ  ﺩﺍﺩﻳﺪ ، ﺁﮔﺎﻩ ﻣﻰ  ﻛﻨﺪ.


سوره توبه آیه ۱۰۵


"مومنون" در آیه بالا چنان که حضرت صادق در ذیل این آیه فرموده اند "ائمه" اند...


از آن جایی که می دانند هر عملشان به پیشگاه حضرات معصومین عرضه می شود، همین گذاشتن عکسی روی پروفایل به یاد آن ها و یا شعری در استوری اینستاگرام را غنیمت می دانند، مگر می توان ارزش یک "یا حسین" که ممکن است کسی با دیدن آن ها می گوید را اندازه گرفت؟ گمان نمی کنم....


حتی همان "یا حسینی" را که هنگام خواندن پاراگراف بالا گفتید، ولو در ذهنتان، ولو برای خواندن یک متن، بدون نیت خاصی، آن را هم نمی توانم اندازه بگیرم...


حتی همان "یا حسینی" را که هنگام خواندن پاراگراف بالا گفتید، ولو در ذهنتان، ولو برای خواندن یک متن، بدون نیت خاصی، آن را هم نمی توانم اندازه بگیرم...


حتی همان "یا حسینی" را که هنگام خواندن پاراگراف بالا گفتید، ولو در ذهنتان، ولو برای خواندن یک متن، بدون نیت خاصی، آن را هم نمی توانم اندازه بگیرم...

فیتسلسل.....


السلام علیک یا اباعبدالله


بسم الله الرحمن الرحیم

نمیدونم چرا دستم به قلم نمیره، یا بهتره بگم دستم به کیبورد نمیره..
چند مطلب خواستم بنویسم ولی هیچ کدوم رو نتونستم بیشتر از یه خط ادامه بدم..
همین الان عنوان این مطلب «حق پذیری» هست ولی از نوشتن مطلب در این باره منصرف شدم، شاید یه وقت دیگه نوشتم، وقتی هم که مطلبمو نوشتم عنوان رو هم عوض میکنم چون الان نمیدونم اصلا چی میخوام بنویسم:)

باسم رب الشهدا

قسم به خاک کربلا....

.

.

.

اخلاص و ما ادراک ما اخلاص..

اخلاص چیزی است که من ندارم.. رک و راست..

گاهی حرف هایی می زنم، چیزهایی می نویسم، کیفیتی هم ندارد، هنوز مانده تا پخته شود، جا بیفتد، اگر بشود.. اگر بیفتد..

به انتشار که می رسم تمام نفسانیت است، تمام خودخواهی است، تمام «من» است..

بعد با عناوینی مثل «تعظیم شعائر» و «انتشار معارف» و غیره و ذلک خود را توجیه می کنم.. و پخش می کنم.. نه برای عشق، نه برای معشوق، حتی نه برای عاشق، چون کسی هنوز «من» در او نفس می کشد عاشق نیست..

.

.

.

.

.

خب بعد از توجیهات وارده و رهایی از زبان معیار:

چند وقت پیش رفته بودم کتاب فروشی انتشارات سوره مهر، شما از مترو انقلاب که میای بیرون، سمت چپ، یه چند قدم که بری میرسی به این کتاب فروشی که کافه هم داره توش، کلا جای باحالیه..

بعد اونجا یه سری کتاب دیدیم، دو تا کتاب رو انتخاب کردم، یکیش کتابی بود از آیت الله جوادی آملی به نام «فلسفه صدرا».. این کتاب دو جلدی که میتونید مشخصاتش رو در «فلسفه صدرا» ببینید، اینجا و در این روز قیمت رو زده 32000 تومن، اون چاپ فکر کنم بود 20000 تومن یا حتی کمتر، البته موقع حساب کردن اون بنده خدایی که پشت کانتر بود گفت توی سیستم موجودی این کتاب صفره و نمی تونم این رو بفروشم!!! واقعا ناراحت شدم.. شکستی بود برا خودش..

یک کتاب دیگه که در واقع کتاب نبود، یه چیز کوچولو موچولویی بود سراسر از تکرار مکررات و حرف هایی بدون پشتوانه علمی، البته از حق نگذرم بعضی جاهاش بد نبود ولی در کل چیز چزتی بود..   خریدمش!! دو سه تومن بود منم خریدم ببینم چی گفته، ببینم آیا همون طور که فکر می کنم از محتوا خالیه یا نه؟ که البته تا حد خوبی همونطوری بود که فکر می کردم..

در اون کتاب یکی از مطالبی که گفته شده بود در مورد شعرها و مداحی هایی بود که در اون ها از جمال و زیبایی اهل بیت می گویند، تقریبا کلا این اشعار رو نفی کرده بود، و صاحبان اون ها رو به عدم معرفت و نفهمیدن ارزش های اهل بیت متهم کرده بود، هرچند ما هم قبول داریم که نباید توی مجالس فقط از این دسته مطالب ذکر بشه اما نفی کلی این ها رو هم درست نمی دونیم..

مطلب دیگه ای که هست اینه که کوتاه بینی و کژفهمی آقایون باعث میشه که همه رو مثل خودشون بدونن. فکر کنند ما وقتی از چشم و ابرو میگیم منظورمون شکل چشم و ابرو است، در حالی که از ابتدائیات عشق این است که عاشق چشم و ابروی معشوق را ،هرطور که باشد، طوری می بیند که برای او با دیگران فرق می کند، در عشق کامل که عشق امیرالمومنین و اولادش اکمل عشق هاست، هر جزئی از معشوق، خودش معشوق است. ینی اگر از زیبایی چشم حضرت عباس میگوییم، آن چشم ارزشش به این است که برای قمر بنی هاشم است، و الا ما که در ظاهر صورت ایشونو ندیدیم. درست گفته اند که چشم و ابروی زیبا در عالم کم نیست، اما چشم و ابروی معشوق به این دلیل زیباست که برای اوست نه چیز دیگه ای.

یک مورد دیگه رو هم باید بگم، اون هایی که از شعر فقط موزون بودن رو میدونند بهتره در این باره صحبتی نکنند، کسانی که به مضامین لخت بدون آرایش و تکراری که زیبایی ادبی ندارند و تنها موزون هستند، شعر می گویند و به این ها بهترین شعر می گویند اصلا صلاحیت صحبت در این باره رو ندارند..

..

..

..

توی این مطلب نخواستم علمی و دقیق و با شماره وارد صحبت بشم، فقط یه کلیاتی رو گفتم، اگر بعدا قسمت شد دقیق تر در این باره عرض خواهم کرد..

البته که دوست دارم نظراتتون رو بدونم..

.

.

.

همه این ها رو گفتم که چند بیتی که با توجه به این مطالب به زبونم اومده رو بنویسم ولی از اونجایی که خیلی طولانی شد توی پست بعدی میذارم ان شا الله..

یا علیییییییییییییی..

بسم الله الرحمن الرحیم


خیلی از مردم سیزدهم فروردین به بیرون از خانه می روند و اسمش را می گذارند سیزده به در، ورود به این مسائل که بین خرافات و رسوم و تفریح و عادت و غیره و ذلک سرگردان است، مقداری مشکل است. چون هر کس با دید خودش به مطلبت نگاه می کند و گاه نظرگاه دوستان ترکیبی از موارد بالاست، به طور مثال ده درصد نگاهش به رسم و رسوم مربوط است، چهل درصدش به تفریح، چهل و پنج درصدش به غیره و پنج درصدش هم به ذلک! و اینجاست که می شود قوز بالای قوز... برای همین سعی می کنم حداقل در این نوشته علمی و اعتقادی در مورد این کار حرف نزنم...

به من چه ربطی دارد اصلا؟ بگذار هر کس می خواهد کار خودش را بکند... فقط یک چیز را حواستان باشد که نحسی ایام و اعداد در اسلام جایگاهی ندارد، اگر می خواهید به آن معتقد باشید ولی آن را به اسلام نبندید، مرسی، اه.

هر کاری که می خواهید بکنید اما توجه داشته باشید که «لا حول و لا قوة الا بالله».

.

.

.

.

.

می گویند تدبیر نکن، درست هم می گویند، چه چیزهایی که برایش تدبیر کردیم و با اتکا به تدبیر خودمان کار را خراب کردیم...

دروغ چرا؟ معنی این جمله را به صورت عملی خودم هم نمی فهمم، ولی بارها شده که کاری را میخواستم انجام دهم، توی ذهنم بود برای فلان مناسبت فلان جور شعر بگویم، تا قبل از فلان زمان چنان ترکیب بندی بگویم و ...

اما این تدبیرها راهی از پیش نبرد...

.

.

.

این حدیث در توحید صدوق باب ۴۱ آمده، حدیث هشتم است، دلیل این که این را گذاشتم و حدیث مشابه بسیار زیبای آن از امیرالمومنین را نگذاشتم که حدیث ششم این باب بود، این است که (به قول آقا وحید) یک عده عوام نیایند بگویند آن جای سندش این است و فلان و بهمان... خداوندا به تو از علم ناقص پناه می برم...

می ترسم به حسین بن احمد بن ادریس گیر بدهند، به شیخ اجازه تلعکبری... خدایا رحم کن...


حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَقِیلَ لَهُ بِمَا عَرَفْتَ رَبَّکَ قَالَ بِفَسْخِ‏ الْعَزْمِ‏ وَ نَقْضِ الْهَمِّ عَزَمْتُ فَفُسِخَ عَزْمِی وَ هَمَمْتُ فَنُقِضَ هَمِّی‏.


از حضرت صادق علیه السلام پرسیدند: پروردگارت را به چه شناختی؟ فرمود: به از هم گسستن عزم ها و بر هم زدن همت ها...

.

.

.

باری، امروز توفیق شد و بدون این که چیزی در سر داشته باشم و قصدی برای نوشتن به این کار مشغول شدم، بعضی می گویند:


سیزده به در، چهارده به تو

سیزده رو کردم تو کدو


اما سیزده من را یاد مقدس ترین مقدس جهان خلقت می اندازد، سیزده را به در نمی کنم که سیزده خوش یمن ترین روز برای ماست... سیزده به تو!

باشد که قبول حضرتش افتد:



بیش از کنون چه وقت شود دلنشین زمان

وقتى به یاد توست رهین و قرین زمان


فهمم ز ردّ شمس همین است بى گمان

در دست توست مثل هوا و زمین، زمان


اوقات با حضور تو سرمست مى شوند

چون رد شد از تو زار شده است و حزین زمان


از مدح تو به روضه و از روضه ات به مدح

شکر خدا که گشته به ذکرت رهین زمان


چون مبدأ تمام جهان و خلائقى

پس مبدأ تو هست مبارک ترین زمان


هر سیزده به در روم از خانه که شما

از حمل آمدید برون در همین زمان


اى کاش تا رخى بدهد شاه بر گدا

کمتر کن اى عزیز تو از ناز این زمان



یا علی مدد.............